حالا چی به سر ما میاد؟ میدونم که هنوز انسانهای بزرگوار و گمنام دیگری هستند که زنده موندن ما و اینکه تا کنون با وجود این همه گناهی که انجام داده ایم هنوز بلایی بر سرمون نازل نشده، بخاطر اونهاست، میدونم اما دیروز زمین یکی از ستونهای استوار خودش رو از دست داد و حالا همه ی ما باید نگران باشیم. باید حداقل کمی به خودمون بیایم باید برای یه لحظه هم که شده ته دلمون بلرزه و با خودمون بگیم تا کی؟ تا کی می خواهیم به اینطور زندگی کردن ادامه بدیم؟ اصلا تا کی میتونیم؟ مگه ما چقدر وقت داریم؟ مگه میدونیم نوبت ما کی میرسه؟ حتی انسان به اون بزرگی که اختیار روحشون هم دست خودشون بود( آیت الله بهجت قدرت موت اختیاری داشتند) بالاخره ازین دنیا رفتند( میدونم که مرگ ایشون با ما خیلی متفاوته، اصلا شاید ایشون واقعا دیگه خسته شده بودن و برای همین رفتن) اونوقت ماها فکر میکنیم تا ابد قراره زنده بمونیم و به این کارهامون تو دنیا ادامه بدیم.
امروز همه ما باید عزادار باشیم و گریه کنیم، نه بخاطر اون عزیز بزرگوار که او به گریه های ما و دعاهای ما هیچ احتیاجی نداره، برای خودمون که ذره ای از وجودش استفاده نکردیم، برای خودمون که بی خبریم. چند نفر دیگه ازین انسانهای بزرگوار باید بیان و برن تا ما بیدار بشیم؟
امروز همه ما باید عزادار باشیم و گریه کنیم، نه بخاطر اون عزیز بزرگوار که او به گریه های ما و دعاهای ما هیچ احتیاجی نداره، برای خودمون که ذره ای از وجودش استفاده نکردیم، برای خودمون که بی خبریم. چند نفر دیگه ازین انسانهای بزرگوار باید بیان و برن تا ما بیدار بشیم؟